معرفی کتاب چگونه به اینجا رسیدم؟
در کتاب چگونه به اینجا رسیدیم “How did i get here” امید و شادی تازه را در زندگی و عشق وارد کنید.
همهى ما گاهى هم زمان یا مجزا خود را رودرروى وقایعى دور از انتظار مىیابیم و به جاهایى مىرسیم که هرگز برایش نقشه نکشیده بودیم. با موانعى روبرو مىشویم و عواطفى را حس مىکنیم که توقع نداشتیم. مقصد خود را تشخیص نمىدهیم و مىدانیم که آن را انتخاب نکردهایم. با این حال خود را بدون مقاومت در آنجا مىیابیم. در واقع مىتوان گفت، آنطور که انتظار داشتیم به اهدافمان نرسیدهایم و ظاهراً با مجموعهاى از پیشامدها که هرگز تصور نمىکردیم جابهجا شدهاند. بیایید آرزوى… را کنار بگذاریم:
آنچه موجب مىشود گذراندن این لحظهها بسیار دشوار و آشفته شود، تنها مواجه شدن با مشکلات و یا تجربه لحظههاى دشوار و هیجانى نیست. هر یک از ما در زندگى خود با بسیارى از این مشکلات، با شجاعت مقابله و مبارزه کرده و آنها را پشت سرگذاشتهایم. آنچه در این تجربههاى خاص تفاوت ایجاد مىکند، حس سرگشتگى به همراه درد است، نوعى شوک و گسستگى بین آنچه به نظر ما درست بوده و آنچه به واقع روى داده است. گویى همچون غریبهاى در زندگى خود از خواب بیدار مىشویم. دور نما، عواطف و شرایط را مانند هیچیک از وقایع مبهم موجود، نمىبینیم و خود را در حالى مىیابیم که مىپرسیم: «چگونه به اینجا رسیدم؟»
باربارا دی آنجلیس در این کتاب به شما کمک می کند که پاسخی برای پرسش «چگونه به اینجا رسیدم؟» بیابید.
این کتاب در مورد رنجى است که ندانسته براى خود ایجاد مىکنید و بهایى است که در مورد کار یا روابط خود مىپردازید و زمانى که پرسش فوق از درون شما بانگ مىزند و آن را نادیده مىگیرد، این کتاب شما را راهنمایى مىکند واکنش مناسبى نشان دهید و به پاسخهاى دریافتى توجه کنید. این کتاب در مورد چگونگى اجتناب از گرفتار شدن در مکانها و مراحلى است که موقتاند و نحوهى استفادهى درست از این مکانها تا سرآغازى براى بازآفرینى و تولد دوباره باشند.
«چگونه به اینجا رسیدم؟» در مورد یافتن راهى به سوى امید و شادى تازه است. در هر کجا که باشید. گشایش درهاى تازه به روى دگرگونى فردى است که اغلب به بنبست مىرسد. راههایى به شما پیشنهاد مىکند تا نخست جایى را که هستید بررسى کنید و بعد علت رسیدنتان به اینجا را بیان مىکند. این کتاب به تمام مسائلى که با یافتن خود در مکانهاى دور از انتظار روى مىدهد، اعم از مسائل درونى یا بیرونى رسیدگى مىکند. همچون کتاب راهنماى تعیین مسیر است که شما را در جنگلى انبوه از افکار و عواطفى هدایت مىکند که اغلب باید براى رسیدن به تولدى دوباره و قدرتمند از آن عبور کنید.
به شما کمک مىکند طرح خود را درک کنید و از شما دعوت مىکند طرحى نو بریزید. با حرکت به آن سوى پرسش «چگونه به اینجا رسیدم؟» به طرف گزینههاى «من که هستم؟» «اکنون چه مىکنم؟» «چگونه پیش مىروم؟»، «کجاست جایى که مىخواهم بروم؟» مىرود و شما را در یافتن پاسخ یارى مىکند.
در بخشی از متن این کتاب می خوانید:
غصه خوردن براى سرخوردگى و عهدشکنى نیرنگآمیز است. وقتى از توهم خود بیدار مىشویم، ناگهان گذشته بسیار غیرواقعى به نظر مىرسد. ما با احساس سردرگمى و بىفرجامى تنها مىمانیم در این حالت هیجانات بسیارى وجود دارد که هرگز برطرف نمىکنیم و بسیارى از واقعیتها وجود دارند که هرگز با آنها همراه نمىشویم و اینها وسوسههایى هستند براى مشغول کردن ما به آنچه اتفاق افتاده و براى از اعتبار انداختن کل تجربه که مىتواند مارا از حرکت رو به جلو باز دارد.
من چندین بار در عشق، دوستى و کار با خیانت طرف مقابل مواجه شدهام. یکى از سختترین و اساسىترین درسها براى من یافتن راهى بود که بتوانم دوباره به روابط خود مثبت نگاه کنم و لحظههاى خوب گذشته، موفقیتها و مهربانى موجود در آنها را بهیاد آورم و اجازه ندهم همهى آن تجربه خراب شود.
گاهى در سوگوارى گذشته گیر مىکنیم، زیرا آن را بىقید و شرط محکوم کردهایم. برنگشتهایم که قسمتهاى خوب آن تجربه را بازیابیم و شیرینى آن را بچشیم.
دوره های مرتبط
کتاب مغازه ی خودکشی
کتاب مغازهی خودکشی به قلم ژان تولی، یکی از معروفترین و برجستهترین آثار فانتزی سیاه است که به شما نشان میدهد باید از شکستها درس گرفت و از آنها پلی به سوی موفقیت ساخت.در سراسر کتاب مغازهی خودکشی (The Suicide Shop) میتوان حضور مرگ را احساس کرد، ژان تولی با اینکه در تلاش است تا امید به زندگی را در خواننده ایجاد کند، در مقابل جنگی نمادین و سرشار از شوخیهای ظریف را خلق کرده که در پایان کتاب شما را شگفتزده میکند. به عبارت دیگر میتوان گفت این کتاب، هجوی تمامعیار در مورد مرگ و امید است.
کتاب چگونه باور درست و مثبت بسازیم
چگونه باور درست و مثبت داشته باشیم؟ یک باوری وجود دارد که مدام در ذهن ما تکرار میشود و این باور به ما میگوید که ما چه کسی هستیم. مشکل بعضی افراد این است که این باور موجود در ذهن آنها منفی است و آنقدر در ذهنشان تکرار شده است که دیگر متوجه آن نمیشوند. یک چیزی مدام به آنها می گوید که: «تو جذاب نیستی، با استعداد نیستی، شخصیت خوبی نداری اشتباهات زیادی مرتکب شده ای» و متعجب هستند که چرا احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند. نمیدانند که به خاطر باورشان است. بعضیها این باور از دوران کودکی در ذهنشان نقش بسته است. از وقتی که یکی به آنها گفته است که تو باهوش نیستی، با استعداد نیستی، چیز زیادی نمی توانی بدست بیاوری.
رمز موفقیت این است که: باورهای گذشته را پاک کنید و باورهای جدیدی جایگزین کنید.
کتاب 21 راز میلیونر های خود ساخته
آنچه که قرار است در کتاب 21 راز میلیونرهای خودساخته (21Success Secret To self Made Millionaires) یاد بگیرید میتواند زندگی شما را متحول کند. این ایدهها،بینشها و راهبردها جایگاه پرش به سوی موفقیتهای مالی برای میلیونها مرد و زن در هر دورهای از زندگی بوده است.