برنستین در کتاب جهان هستی هوایت را دارد دربارهٔ تحول و رهاکردن نظام فکری گذشته و قرارگرفتن در مسیری معنوی سخن میگوید. رهاکردن نظام فکری قدیمیتان و خوشآمدگفتن به نظام جدید نیازمند تمرین است، اما خیلی کمتر از آنچه فکر میکنید “کار” میبرد. مفیدترین تمرین، تمرین تسلیمشدن در برابر عشق جهان هستی است. هر فصل این کتاب دعاها، تأییدها و تمرینهای سادهای به شما یاد میدهد و از شما حمایت میکند تا انرژی و افکار ترسناکتان را تسلیم کنید و ذهنیت صحیح را به دست آورید. نکتهٔ مهم این است که به یاد داشته باشید دربارهٔ هر تمرین زیاد فکر نکنید. فقط تمرین کنید. ممکن است به این نتیجه برسید که یک یا دو تمرین خاص واقعاً تأثیر عمیقتری در شما دارند، آنها را بیشتر از بقیه تکرار کنید. مسیر کامل و بینقص آشکار میشود و شما سفرتان را برنامهریزی خواهید کرد.
تمرینهای زیادی در این کتاب وجود دارد. انتخاب با شماست که همهٔ آنها را انجام دهید یا عاشق چند تمرین خاص شوید. روش درست و غلطی در بهکارگیری این تمرینها وجود ندارد. فقط پذیرا باشید و تمرینهایی را تکرار کنید که برایتان الهامبخش هستند.
تمرین قرارگرفتن در مسیری معنوی برای این نیست که مراقبهکنندهای بهتر، یا مهربانترین و روشنفکرترین فرد باشیم، بلکه تمرین تسلیم در برابر عشق است. هدف این کتاب همین است.
خواندن کتاب جهان هستی هوایت را دارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که در زندگی آرامش و شادی را جستوجو میکنند پیشنهاد میکنیم.
درباره گابریل برنستین
گابریل برنستین در ۱ نوامبر ۱۹۷۹ در لارچمانت، نیویورک ایالات متحده زاده شد و در آنجا بزرگ شد.
اوپرا وینفری برنستین را «رهبر فکری جدید» نامیده است. او معمولاً بهعنوان متخصص در برنامهٔ دکتر اُز حضور پیدا میکند. نیویورکتایمز او را «الگوی جدید» خوانده است. گابریل نویسندهٔ کتابهای پرفروش شاید معجزه کنیم و معجزههای اکنون است. اخیراً گابریل بهعنوان «فعال معنوی» به همراه دیپاک چوپرا، مجریان بزرگترین مراقبهٔ گروهی کتاب رکوردهای گینس هستند.
یوتیوب او را جزء ۱۶ ویدئو بلاگر اول خود نامید. وبسایت ماشابل حساب توییتر او را در لیست ۱۱ حساب توییتری که باید دنبال کرد، قرار داده است. همچنین نشریهٔ فوربس او را در لیست ۲۰ زن صاحب برند جهان قرار داده است. گابریل برن استین در نشریات و برنامههایی نظیر ال، اون، کتی لی و هدا، تودی شو، سوپرسول ساندی اپرا، برنامهٔ کوئین لطیفه، اندرسون لایو، اکسس هالیوود، ماری کلر، هلث، سلف، گلمور، هلپ دسک، و روی جلد مجلهٔ زندگی و… حضور داشته است.
بخشی از کتاب جهان هستی هوایت را دارد
«دو هفته پس از شروع تمرین، همراه دوستم به خانهای ساحلی رفتم. درست زمانی که رسیدیم احساسات قدیمی افسردگی و ترس سراپایم را فراگرفت. به دوستم گفتم: “معذرت میخوام. باید مراقبه کنم.” سپس به اتاق کوچکی در طبقهٔ دوم رفتم. در خانهای که قبلاً هرگز در آن نبودم. در تاریکی روی تخت بسیار مرتبی نشستم و مانترایم را شروع کردم از معنایش چیزی نمیدانستم، اما این را میدانستم که حالم را خوب میکند. یک دقیقه بعد از نفسکشیدن و خواندن مانترا اتفاق شگفتی افتاد. احساس کردم پوشش گرمی از انرژی عشق به دورم پیچیده شد. دست و پایم گزگز کردند و اضطراب و افسردگیام برطرف شد. بهترین و عالیترین آرامشی بود که تا آن لحظه تجربه کرده بودم. با حضوری بسیار بزرگتر از آنچه تا کنون شناخته بودم، هماهنگ بودم. قدرت پنهانم را پیدا کرده بودم.
این تجربه را آنقدر خوب به یاد میآورم که انگار همین دیروز بود. این همان لحظهای بود که فهمیدم میتوانم به نیروی محبتآمیز انرژیای فراتر از ذهن منطقی و مکان فیزیکی متصل شوم. برای اولین بار در زندگیام واقعاً احساس امنیت کردم. از اتاق مهمان بیرون آمدم. به طبقهٔ پایین رفتم تا به دوستم بپیوندم. انرژیام بیشتر، چشمهایم ملایمتر و روحم بانشاطتر شده بود. دوستم به من نگاه کرد و گفت: “چی شده؟ چقدر صاف و زلال شدی.” پاسخ دادم: “مراقبه.”
تا چند ماه تمرین مراقبهام را با پشتکار انجام میدادم، اما بهمحض اینکه احساس کردم بهترم، تنبل شدم. کمکم در دام امنیت، قدرت و هیجان موفقیتهای بیرونی و اشکال مادی شادی افتادم. در جستوجوی امنیت و عشق، به روابط عاشقانه رو آوردم. برای احساس رضایت و موفقیت در کارم غرق شدم. برای دستیابی به حس متعالیای که قبلاً روی تشکچهٔ مراقبهام پیدا کرده بودم، به مواد مخدر پناه بردم. دنیای بیرون را بهمثابهٔ منبع عشقم انتخاب کردم و به انرژی جهان هستی پشت کردم.
با تکرار تصمیمهای اشتباه و جستوجوی امنیت در بیرون از خود، به سرازیری تاریک و ظلمانی سقوط کردم. باز هم افسردگی شدید پیدا کرده بودم اما این بار اعتیاد و سرافکندگی آن را تشدید کرده بود. یک روز صبح که نشئگی الکل و مواد از سرم پریده بود، کف آپارتمانم نشستم، و سراغ آن اتصال پرانرژیای را که یکبار تجربه کرده بودم، گرفتم. به یاد مانترای مادرم افتادم و آن را خواندم. مدت زمان زیادی نگذشته بود که دوباره به آن حس عاشقانه دست پیدا کردم. انگار بالهای نامرئی فرشتهای از کف زمین بلندم کرده بود تا قدم در مسیر جدیدی بگذارم؛ مسیری فراتر از ترسی که انتخاب کرده بودم. بار دیگر راه نجات را پیدا کردم.»
دوره های مرتبط
کتاب یادداشت های پنج ساله
این کتاب نه رمان است و نه داستان، اما شیوهٔ روایتش به جذابیت داستانها و رمانهای مارکز است. مطالعهٔ این کتاب از این جنبه که با سایر آثار مارکز متفاوت است و خود حقیقی او را بهتر و بدون مانعی نشان می دهد، برای دوستداران آثار مارکز میتواند تجربهای جذاب باشد. جهانبینی این نویسنده را بهخوبی نشان میدهد. موضوعات این کتاب از جایزه نوبل، که شبحش در مواقعی از سال روی سر نویسندهها میافتد، هست تا بدیمنی نوبل گرفتن و عقاید مارکز درباره نوشتن و سیاست و آمریکا و… .
کتاب بیشعوری
خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت، بیشعوری است. این چیزی است که «خاویر کرمنت» در کتاب بیشعوری به آن اعتراف میکند. اما جای نگرانی نیست. کرمنت صادقانه میگوید که خودش هم قبلاً بیشعور بوده و توانسته خودش را درمان کند. او این کتاب معروف را نوشته تا راهکارهای عملی درمان این عارضه را به دیگران هم نشان دهد. بهنظر میرسد که بیشعوری یکی از دغدغههای اصلی کرمنت است و او در این اثر توضیح میدهد چرا بعضی ها بیشعورند. سایر آثار خاویر کرمنت هم در فضایی مشابه نوشته شدهاند. «بیشعورهای گردنکلفت»، «بیشعورهای ابدی» و «توطئهی بیشعورها» از کتابهای این نویسنده هستند که در همهی آنها، جنبههای متفاوتی از بیشعوری و راهکارهای شناخت و مقابله با آن ارائه شده است. میتوان بهجرئت گفت که این کتاب در ایران، بیشترین طرفدار را دارد. آنقدر که حتی از کسانی که چندان اهل کتاب و کتابخوانی نیستند هم نام این کتاب را میشنوید. نکات و مواردی که در این کتاب آمده، میتواند به شناخت رفتارهای نادرست خود و اطرافیان و نحوهی مقابله با آنها، کمک کند. با استفاده از همین راهکارهاست که میتوانیم زندگی سالمتر و آرامتری برای خود و دیگران ایجاد کنیم.
کتاب شفای زندگی
همهی ما در زندگی به کتابهایی نیاز داریم تا تحت تاثیرشان قرار بگیریم. کتابهایی که باید در کنار رمانها و داستانهای روزمرهی خود بخوانیم و از خواندن آنها درس زندگی بگیریم.